Skip to main contentdfsdf

Home/ manshahr's Library/ Notes/ "وقتی واقعاً دعا می کنید،کتابخانه علوم غريبه pdf سرشار از اعتماد به نفس عمیق خواهید شد . فرشتگان شما را همراه

"وقتی واقعاً دعا می کنید،کتابخانه علوم غريبه pdf سرشار از اعتماد به نفس عمیق خواهید شد . فرشتگان شما را همراه

from web site

کتابخانه علوم غريبه pdf آیا چیزی بهتر از رابطه پرشور با خدا و گذراندن زندگی در حضور او وجود دارد؟ دعایی که دیگر حواسش پرت نشود، بزرگترین کاری است که انسان می تواند انجام دهد
"وقتی واقعاً دعا می کنید،کتابخانه علوم غريبه pdf سرشار از اعتماد به نفس عمیق خواهید شد . فرشتگان شما را همراهی می کنند و اسرار همه خلقت را برای شما آشکار می کنند."
«پس مراقب باش که در هنگام نماز به هیچ یک از عقاید خود وابسته نباشی، بلکه در سکوت بمانی، فقط کسی که به جاهل، یک فرد ناچیز رحم کند که به دیدارت می‌آید و بزرگترین هدیه دعا را می‌دهد. "
گفته می‌شود که آرس در اواخر سحرگاه شنبه با پشت به خورشید می‌ایستاد و دست‌هایش را به سوی آسمان بلند می‌کرد و دعا می‌کرد تا خورشید بر چهره‌اش بتابد. فقط بعدش نشستی
برادران از آگاتون پیر پرسیدند: «کدام فضیلت در تقوا بیشترین تلاش را می‌طلبد؟»، دشمن سعی می‌کند او را فریب دهد،کتابخانه علوم غريبه pdf زیرا شیاطین می‌دانند که هیچ چیز مانند دعای خدا او را آزار نمی‌دهد. در هر عمل تقوایى كه انجام مى‏دهد، رضایت خاصى به دست مى‏آید. اما نماز تا لحظه آخر مجاهدت می خواهد.»
اوارگیوس پیر می گوید: «وقتی در امان هستید، همانطور که نوشته شده است دعا کنید. با تب و لرز، هوشیارانه و مجدانه دعا کنید. بنابراین ما باید عمدتاً به خاطر دشمنان بد و دروغین و نامرئی که می خواهند به ما صدمه بزنند دعا کنیم.
وی افزود: هنگامی که نیت بدی در دل شما وارد شد،کتابخانه علوم غريبه pdf جز دعا و بول اشک بر دشمن نخواهید.
روزی ابا، موسی به کنار چشمه آمد تا از آن آب بکشد و در آنجا زکریای پیر را دید که در حال دعا بود و روح خدا مانند کبوتری بر آن نشسته بود.
در شام عشق برادران خوردند و صحبت کردند. ابا اشعیا آنها را سرزنش کرد: «ای برادران، ساکت شوید! برادری را دیدم که با تو غذا می خورد و از همان جام می نوشید و دعایش در پیشگاه خدا مثل آتش بالا می رفت.
ابا لوط نزد پدرش یوسف آمد و به او گفت: ابا به قدر توان روزه کوچکی می گیرم، نماز می خوانم، فکر می کنم، سکوت می کنم و تا زمانی که حکومت می کنم، نیت خود را پاک می کنم. چه کار دیگری باید بکنم؟» پیرمرد ایستاد.کتابخانه علوم غريبه pdf دستانش را به آسمان پرتاب کرد و ده انگشتش مانند ده شمع آتش بود. و می گوید: اگر می خواهی، سراسر آتش باش!
برخی از راهبان نزد پدر لوک به عنات آمدند. پیرمرد از آنها می پرسد: «شما چه کاری انجام می دهید؟» پاسخ دادند: «ما کار نمی کنیم، اما همانطور که رسول می فرماید، دائماً دعا می کنیم.» پیرمرد همچنان پرسید: «پس شما نیستید؟ " پیرمرد پرسید: خوابی؟ جواب دادند: «ما خوابیم. پیرمرد ادامه داد: «پس کی در خواب برایت دعا می‌کند؟» و نتوانستند به او بگویند. سپس پیرمرد به آنها می گوید: «من را ببخشید، اما شما به آنچه می گویید عمل نمی کنید. من به تو نشان می دهم که کار می کنم و همیشه نماز می خوانم. «وقتی کمی حصیری خیس می کنم، با خدا می نشینم، عصا را می بافم و می گویم: «خدایا به رحمت و رحمتت بر من رحم کن. گناه مرا نابود کن.» (مزمور 51.3). از آنها پرسید: «آیا این نماز نیست؟» گفتند: «بله». پیرمرد ادامه داد: تمام روز را سر کار می گذرانم و حدود شانزده سکه به دست می آورم. دو تا از آنها را به فقرا می دهم و از بقیه زنده می مانم. و آن، هر کس دو سکه ام را دریافت کند، هنگام غذا خوردن یا خوابیدن برایم دعا کند. و به لطف خداوند من همچنان دعا می کنم.»
شخصی از پدر مکاریا پرسید: «چگونه دعا کنیم؟» گفت: «آقا، کمک کن!» و او می داند که من به چه چیزی نیاز دارم و چگونه با من رفتار کند.
در زمان شورش جولیان، هنگامی که او با سپاه به ایران فرود آمد، دیو را فرستاد تا هر چه زودتر به غرب رفته و از آنجا پاسخی برای او بیاورد. هنگامی که دیو به محلی که زاهد در آن زندگی می کرد رسید، مجبور شد ده روز را بدون حرکت در آنجا بگذراند و نمی توانست روز و شب را ادامه دهد،کتابخانه علوم غريبه pdf زیرا راهب این روزها دائماً مشغول دعا بود. و شیطان بدون پیام به آنچه برای او فرستاده بود بازگشت. او از او پرسید: «چرا ماندی؟» دیو پاسخ داد: «من ماندم و مجبور شدم بدون جواب برگردم، زیرا ده روز منتظر ماندم تا راهب پوپلیوس دست از دعا بردارد تا ادامه دهم. اما او نماز را ترک نکرد و من نتوانستم بیشتر از این پیش بروم، بنابراین با وجود اینکه کاری انجام ندادم، برگشتم.» جولیان بدکار عصبانی شد و گفت: «برگرد تا انتقام بگیرم». به طور ثابت کشته شده است. یکی از سرهنگ هایی که همراهش بود تمام اموال را گرفت و بین فقرا تقسیم کرد و نزد پیرمرد آمد تا راهب شود. او یک زاهد معروف شد و در خداوند درگذشت.
برادری نزد پیرمردی که استعداد آینده نگری داشت آمد و از او پرسید: پدر برای من دعا کن که مریض هستم. پیرمرد به قول یکی از مقدسین پاسخ داد: «کسی که روی دستش روغن زیتون بریزد تا ضعیفان را مسح کند، ابتدا خودش روغن زیتون را می گیرد. با این حال، کسی که برای برادرش دعا می کند، تا زمانی که از آن بهره مند نشده است، از ابراز محبت خود سود می برد. پس بگذار، برادرم، برای یکدیگر دعا کنیم تا نسوخته باشیم، زیرا رسول به ما هشدار می دهد: "برای یکدیگر دعا کنید تا شفا پیدا کنید" (یعقوب 5:16).
پیرمرد گفت که دعای مداوم به سرعت باعث اصلاح می شود.
یکی از بزرگان گفت: همانطور که هیچ کس چهره او را در آبهای عظیم نمی بیند، روح نیز تا زمانی که از افکار شیطانی رهایی یابد، می تواند بدون نگاه کردن دعا کند.
بعضی از برادران گفتند: آمدیم پیش بزرگان و چون نماز خواندیم سلام کردیم و نشستیم. بعد از مصاحبه خواستیم بریم و دوباره التماس دعا کردیم. بعد یکی از بزرگان پرسید: «برادران چه نمازی نمی‌خوانید؟» گفتیم: «وقتی آمدیم، نماز خواندند. و او به آنها گفت: "ای برادران، آنها را ببخشید، زیرا یکی از برادرانی که با شما نشسته بود و صحبت می کرد، سی و سه نماز خواند." ما را برکت داد و آزادمان کرد.
گوشه نشینی دید که یک دیو دیو دیگری را تحریک می کند تا برود و راهب را بیدار کند. اما او گفت: "من نمی توانم این کار را انجام دهم. زیرا من او را بیدار کردم، اما او برخاست و مرا سوزاند، زیرا او فوراً مزمور سرود و دعا کرد.
از پیرمردی پرسیدند دعای مداوم یعنی چه؟ زیرا ما نه تنها هنگامی که در نماز ایستاده ایم دعا می کنیم، بلکه دعای واقعی زمانی است که بتوانیم دائماً در درون خود دعا کنیم.»
پیرمرد گفت: عجیب است! نماز می خوانیم و تصور می کنیم که خدا با ماست و سخنان ما را می شنود. اما ما چنان گناه می کنیم که انگار ما را ندیده اند.»
برادر از پیرمرد پرسید. «چرا هنگام دعا حواس من پرت می شود؟ او پاسخ داد: «چون شیطان که از ابتدا نمی خواست خدا را بپرستد، از بهشت ​​رانده شد و از ملکوت خدا رانده شد، اکنون می خواهد همین کار را با ما کند و ما را از نماز جدا کند.

manshahr

Saved by manshahr

on Feb 20, 22