from web site
بادام داستان پسر نوجوانی است که هیچ احساسی را درک نمی کند،نه درکی از عشق دارد،نه رنج را می فهمد،نه دوستی و محبت را می شناسد،حتی وقتی که یک قاتل،جلوی چشمانش به مادر و مادربزرگش حمله میکند… اما زندگی قرار است درس هایی به این پسر بدهد،درس هایی که زندگی گروه BTS را هم تغییر داد…
دو هفته ی بعد، کتاب فروشی را دوباره باز کردم. وقتی بین قفسه های کتاب راه می رفتم، ابری از گرد و خاک بلند می شد. هر چند وقت یک بار، چند مشتری داشتم. بعضی از مردم کتاب ها را آنلاین سفارش می دادند. می توانستم مجموعه ای از کتاب های کودک دست دوم را که مامان قبل از آن حادثه می خواست بخرد، با قیمت خوبی خریداری کنم. این مجموعه را جایی گذاشتم که همه بتوانند ببینند.
بیان چند واژه ی محدود در روز کار واقعا راحتی بود. لازم نبود برای پیدا کردن واژه های مناسب برای هر موقعیت، خیلی فکر کنم یا به مغزم فشار بیاورم. تمام چیزهایی که به آنها احتیاج داشتم بله ، نه و صبر کنید بود. بقیه ی کارها در کشیدن کارت بانکی، پس دادن بقیه ی پول و گفتن خوش آمدید و روز خوبی داشته باشید خلاصه می شدند که عادت وار انجام میدادم.
یک روز خانمی که مسئول کانون کتاب کودک محله بود به کتاب فروشی آمد. او بیشتر اوقات با مامانی گپ می زد و گفت وگو می کرد:
– می بینم که توی تعطیلات اومدی کمک. مامان بزرگت کجاست؟
– مرده.
با تعجب به من نگاه کرد. بعد چینی به ابروهایش انداخت و اخم وحشتناکی به من کرد و…
برای دیدن رمان های جذاب و خواندنی دیگر با این لینک سر بزنید.
*تخفیف ویژه ی* کتابفروشی کتاب طلا
بادام یک رمان خیلی تاثیرگذار که می تواند به همه ی ما چیزهای زیادی را یاد بدهد. خرید کتاب بادام از فروشگاه کتاب طلا
کتاب بادام در ظاهر رمان نوجوانانه به نظر می رسد اما حرف های زیادی برای بیان کردن دارد. این کتاب توضیحاتی مثل انسان عادی ، زندگی متداول و عادی بودن و تلاش کردن در جوامع شرقی که همواره قوانین سخت و یکپارچه ای داشته اند. همین موضوع محبوبیت این کتاب را برای مخاطبان دو برابر می کند.
رمان بادام اکتشافی هم دلانه از زیستن در قطب های عاطفی زندگی است.
داستان بادام به طور خلاصه، درباره ی دیدار یک هیولا با هیولایی دیگر است. یکی از آن هیولاها خود من هستم.
من به شما نمی گویم این داستان پایانی خوشحال کننده دارد یا غم انگیز. خب، برای این کار دلایلی دارم: اول از همه این که وقتی آخر داستانی لو برود، خواندن داستان کسل کننده می شود. دوم این که با بی اطلاعی از پایان بندی داستان، بیشتر درگیر داستان می شوید. و آخرین دلیل که شاید بهانه به نظر برسد به این که نه شما، نه من و نه هیچ کس دیگری نمی تواند واقعا بفهمد داستان ها خوشحال کننده اند یا غم انگیز. خرید کتاب
سون کارگردان و فیلمنامه نویس کره ای ، در اولین رمان خود برای انتخاب یک راوی اول شخص با محدودیت های احساسی ، تصمیم جسورانه ای می گیرد اما این ریسک نتیجه ی فوق العاده ای به همراه دارد . این رمان برای بزرگسالان بسیار جذاب است، اما نوجوانانی که باید در زندگی روزمره ی خود با کشمکش های این دوره کنار بیایند ، با یونجا و موقعیت بغرنج او هم ذات پنداری می کنند.
دورا به کتاب فروشی رفت و آمد می کرد. البته زمان بندی مشخصی نداشت. گاهی اوقات آخر هفته سر می زد و گاهی هم در طول هفته؛ اما همیشه حول و حوش زمان آمدنش، ستون فقراتم شروع به تیر کشیدن می کرد؛ درست مثل حیوانی که به صورت غریزی، زلزلهی قریب الوقوعی را احساس می کند یا کرمی که قبل از طوفان، از زیر زمین بیرون می آید.
او به دانشنامه های حیوانات، حشرات و طبیعت علاقه مند بود. دورا در هر چیزی زیبایی را کشف می کرد. دورا می توانست اثر باشکوه طبیعت و تقارن بی نظیر آن را در لاک لاک پشت، تخم لک لک و یا نیهای پاییزی درون یک باتلاق، پیدا کند. او بیشتر اوقات می گفت: چقدر شگفت انگیزه! من معنی این واژه را می فهمیدم، اما هیچ وقت نتوانستم شکوه و عظمت آن را درک کنم و…
هروقت در بدنم احساس خارش می کردم، از کتاب فروشی بیرون میزدم و همین موقع بود که سروکله اش از دور پیدا می شد. آن وقت من هم انگار که چیز بدیمنی دیده باشم، برمی گشتم داخل کتاب فروشی و مشغول کارم می شدم.
منبع: https://freetemplates.ir